مه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

علامه طباطبایی

13 اردیبهشت 1398 توسط ياوري مقدم

?عارف کامل ، حضرت علامه طبابایی (رحمة الله علیه) :

? انسان کامل جز حقّ نمی بیند و انسانی که در طریق کمال جویی است، شایسته نیست که به غیر از حقّ به کسی توجه کند. بنابراین دیگر موردی برای اخلاق رذیله و زشت و رذائلی همچون عُجب و خود پسندی و کبر و خود بزرگ بینی و ریا و سُمْعه و خود نمایی و جُبْن و بخل و دوستی جاه و مقام و گرایش به دنیا و مانند آن باقی نمی ماند.

?منبع : مجموعه رسائل، ج1، ص84

? کانال طَریقُ السُّلُوک @sulook

 نظر دهید »

وسوسه شیطان

13 اردیبهشت 1398 توسط ياوري مقدم

#مراقب_وسوسه‌های_شیطان_باشیم❗️

#چراکه_شیطان_دشمن_قسم_خورده_است

#شیطان_کمکم

#همه_چیزرا_ازتو_میگیرد☹️ ?

? آیت الله مهدی احدی

♦️شیطان #دشمن ماست، پاکی را از ما میگیرد #طهارت را از ما می‌گیرد؛ #مراقب وسوسه‌های #شیطان باشید!

✅ همین که شیطان دو صفت را در شما ببیند #حسادت می ورزد و وارد می‌شود:

1⃣ببیند شما جاهای خوب می‌روید تا این جاها را از شما نگیرد ولتان نمی‌کند، مثلاً میبیند نماز صبح مسجد می‌روید این را از شما می‌گیرد و غیره….

2⃣دوست خوب داشته باشید؛ به انگیزه‌های مختلف شما را فریب می‌دهد!

◻️در محـــ علماء ــــضر ?

http://eitaa.com/joinchat/2872311810C68bf4161f6

 نظر دهید »

الهم عجل لولیک الفرج 

29 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

چشم دیدار ندارم شده ام کورِ گناه
رو که رو نیست!!!
ولی تشنه‌دیدار توأم…
آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی
کاش یک روز ببینم که ز انصار توأم…

اللّهم عجل لولیک الفرج ..

#سلام_امام_مهربانم

صبحت بخیر آقا ? ?

 نظر دهید »

پیچیدگی ذهن زن ها 

28 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

? پیچیدگیِ ذهنی زن‌ها قوی‌تر از مردهاست

? این آقایان که می‌بینید ماشاء الله یال و کوپالی دارند، اینها همه‌اش ظاهر است.

? جسم قوی است، امّا از لحاظ پیچیدگیِ ذهنی و در زمینه‌های احساسی و عاطفی، زن قوی‌تر از مرد است، قدرت تحملش زیاد است، راهها را بلد است … طبیعت زن این است.

? اغلب زن‌ها بهتر می‌توانند در این مصافِ دوستانه بر عواملِ سردی، فایق بیایند.

? با یک مقدار خوش اخلاقی کردن، با ابرازهایی که هست این کار بکنند. مرد را بکشانند به آن جایی که باید قرار بگیرد، تا ان شاء الله زندگی شیرین‌تر شود.

? بیانات رهبرانقلاب در مراسم خطبه عقد 78/1/24

https://eitaa.com/to_paradise

@to_paradise

#همسفر_تابهشت

 نظر دهید »

صبر و حوصله

28 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

???

? #نیروی_فوق_العاده_در_زنان?

❣زن نمی دانست که چه بکند؟ خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود، همیشه می گفت و می خندید، با بچه ها خوش و بش می کرد. ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!!

زن روزی به نزد عالمی رفت تا از او کمک بگیرد، او در کوهستان زندگی میکرد، زن از عالم معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود !

عالم نگاهی به زن کرد و گفت : چاره‌ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است! ببر کوهستان؟ آن حیوان بسیار وحشی است… و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود…. زن با ناامیدی به خانه اش برگشت .

غذایی را آماده کرد و روانه‌ی کوهستان شد، خود را به نزدیکی غار رساند، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد… آن شب ببر بیرون نیامد!

چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد.

هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند….

چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه‌ی بوی غذا به زن نزدیک شد، و آرام آرام شروع به خوردن کرد.

مدتی گذشت ….

طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد.

هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید….!!!!

بالاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند، و شادمان نزد آن عالم رفت …. فکر می کنید آن عالم چه کرد ؟

نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود…

? زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید .عالم با خونسردی رو به زن کرد و گفت :

? آیا “مرد تو” از آن ببر کوهستان بدتر است؟ تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !!

?با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی!!! مهار خشم شوهرت در دستان توست، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز.

??????

https://eitaa.com/to_paradise

@to_paradise

#همسفر_تابهشت

 نظر دهید »

عاشق ماندن 

28 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

عاشق شدن ؛
چیز ساده ای ست
آنقدر که همه ی انسان ها
توان تجربه کردن آنرا دارند
مهم عاشق ماندن است
بی انتـها بی منت ،تا ابد❤️

https://eitaa.com/to_paradise

@to_paradise

#همسفر_تابهشت

 نظر دهید »

سیب

28 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

? یخچال خانه ی ما را که باز کنی اگر خالی از هرچیزی هم باشد، محال است که سیب در آن پیدا نکنی!

انگار محکوممان کرده اند به سیب خوردن! یا ر سم است هرروز سیب بخوریم!
هرچند تنها مادرم پایبند این رسم عجیب است که سیب برای پوست مفید است.
امروز هم کیسه ی دو کیلویی سیب روی کابینت مثل پتک روی سرم فرود امد و شکایت کردم:"ای بابا… بازم سیب خریدی که! مامان! اینهمه میوه ی خوب!”
بعد یکهو دلم برای سیبها سوخت، یکی از آنها را برداشتم و خوردم تا فکر نکنند میوه بدی هستند یا خیلی ازشان بدم می اید!
آخر اصلا تقصیر سیبها نبود. اگر سیب ها هم مثله گوجه سبز، میوه نوبرانه بودند و مارا منتظر میگذاشتند، شاید حالا کمی بیشتر مورد توجه قرار میگرفتند و بی صبرانه منتظر شان میماندیم و با ذوق و چندین برابر قیمت حالا میخریدیمشان و چقدر هم راضی و خوشحال بودیم!
.
به نظرم بعضی آدمهای خوب و با خاصیت، شبیه سیب هستند.
همیشه درکنارمان و در هر شرایط کمکمان هستند. وجودشان پر از خاصیت است و هزار بلا و مصیبت را از جانمان دور میکنند.
اما مثل سیب! به چشم نمی آیند و قدرشان را نمیدانیم و در عوض، قدر  آدمهایی را میدانیم که هر از گاهی وارد زندگیمان میشوند و میروند،
مثل توت فرنگی! چون نوبرند رنگ و رویشان جذبمان میکند و سیب با وفا و پرخاصیت را میفروشیم به آن توت فرنگی بیخاصیت آبکی که کمتر هست و تازه با قیمت بالا، برایش سر و دست هم میشکنیم!
حیف سیب که هر کارش کنی، سیب است و یاد نمیگیرد نوبرانه بودن را، کم بودن را، گران و دست نیافتنی بودن را!!!
سعی کنیم قدر سیبهای زندگیمان را بیشتر بدانیم و آنها را به توت فرنگی های زودگذر نفروشیم.❤️

? قدرسیبهای زندگیمون روبدونیم…..

? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?

https://eitaa.com/to_paradise

@to_paradise

#همسفر_تابهشت

 نظر دهید »

همسفر تا بهشت 

28 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

?✨?✨?✨? ✨فاصله قلبها✨
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.
? سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است
? استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.
? سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده است.

https://eitaa.com/to_paradise

@to_paradise

#همسفر_تابهشت

 نظر دهید »

سخن بزرگان

27 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

LiteratureTeacher_V:
✅ حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)

ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند :
لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد.
کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، … و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند.
مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از ” ریز ریز ” حساب گرفته میشوی !
اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : ” جناره “. تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : ” جنازه کجاست؟ “. تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو ‌را دفن کنند میگویند : ” میت را نزدیک کنید “. تو را به اسم صدا نمیزنند.
پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد. بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود :
1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : بیچاره !
2- دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند
3- عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند !
و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : ” آخرت “.
جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، … از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز … زندگی واقعی شروع شد.
و سؤال اینست : ” برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟ “. این حقیقتی است که جای تامل دارد.
حریص باش بر : ” فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد … “. شاید نجات یابی !
اگر به وسیله ی این متن برای یادآوری مردم همکاری نمودی ، إن شاء الله اثر این یادآوری را روز قیامت ، در میزان حسنات خود خواهی یافت.
” و ذکّر فإن الذکرى تنفعُ المؤمنین : و ( پیوسته ) پند ( و تذکر ) بده زیرا که بی گمان پند ( و تذکر ) مؤمنان را سود میبخشد “.
چرا میت اگر به عقب برگشت داده شود ” صدقه ” را اختیار میکند؟ چنانچه خدا میفرماید :
” رب لولا أخرتنی إلى أجل قریب ! فأصدق : پروردگارا ، اى کاش ( مرگ ) مرا مدت کمى به تاخیر مى انداختى ، تا ( در راه تو ) صدقه بدهم “.
علما فرمودند : ” صدقه را ذکر ننمود مگر به خاطر اثرات عظیم صدقه که بعد از موتش مشاهده مینماید ! “.
پس زیاد صدقه دهید چرا که مؤمن در روز محشر ، زیر سایه ی صدقه ی خود خواهد بود.

? @zzzohoor

 نظر دهید »

برای دخترانی که خواستگار ندارند 

26 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

#برای_دخترانی_که_خواستگار_ندارن

پرسش از آیت الله بهجت (ره) ?

برای دخترانی که خواستگار ندارن یا خواستگاری به نتیجه نمی رسه چه توصیه میکنید.
به مدت پنج هفته شبهای جمعه عبایی برسر دختر قرار دهند و حدیث کسا رابخوانند،ان شاالله تعالی رفع میشود ?

ورق های آسمانی .ص53

? کمی تا بهجت ?
@behjat135

 نظر دهید »

دانستنی

26 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

?

زن جمال زندگی است و مرد جلال آن!
بانو مهمترین کار تو این است که غرور شوهرت نشکند. آقا کار اصلی تو هم اینست که گلِ لطافت و عاطفه همسرت پژمرده نشود…!

 نظر دهید »

سخن بزرگان

26 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

LiteratureTeacher_V:
✅ حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)

ای انسان ! زمان مرگت پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش ! چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند :
لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد.
کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، … و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند.
مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از ” ریز ریز ” حساب گرفته میشوی !
اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : ” جناره “. تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : ” جنازه کجاست؟ “. تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو ‌را دفن کنند میگویند : ” میت را نزدیک کنید “. تو را به اسم صدا نمیزنند.
پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد. بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود :
1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : بیچاره !
2- دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند
3- عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند !
و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : ” آخرت “.
جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، … از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز … زندگی واقعی شروع شد.
و سؤال اینست : ” برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟ “. این حقیقتی است که جای تامل دارد.
حریص باش بر : ” فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد … “. شاید نجات یابی !
اگر به وسیله ی این متن برای یادآوری مردم همکاری نمودی ، إن شاء الله اثر این یادآوری را روز قیامت ، در میزان حسنات خود خواهی یافت.
” و ذکّر فإن الذکرى تنفعُ المؤمنین : و ( پیوسته ) پند ( و تذکر ) بده زیرا که بی گمان پند ( و تذکر ) مؤمنان را سود میبخشد “.
چرا میت اگر به عقب برگشت داده شود ” صدقه ” را اختیار میکند؟ چنانچه خدا میفرماید :
” رب لولا أخرتنی إلى أجل قریب ! فأصدق : پروردگارا ، اى کاش ( مرگ ) مرا مدت کمى به تاخیر مى انداختى ، تا ( در راه تو ) صدقه بدهم “.
علما فرمودند : ” صدقه را ذکر ننمود مگر به خاطر اثرات عظیم صدقه که بعد از موتش مشاهده مینماید ! “.
پس زیاد صدقه دهید چرا که مؤمن در روز محشر ، زیر سایه ی صدقه ی خود خواهد بود.

? @zzzohoor

 نظر دهید »

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

26 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم


#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

 نظر دهید »

شهید

26 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

از #گمنامی نترس!
از اینکه اسم و رسمی نداری،
از کارهای کرده ات به نام دیگری،
از بی تفاوت بودن آدم ها،
از تنهایی ات در عین شلوغی ها،

غمگین مباش که #گمنامی، ?
اولین گام برای #رسیدن است!

? @Ebrahimhadi

 نظر دهید »

شهید هادی 

26 بهمن 1397 توسط ياوري مقدم

از #گمنامی نترس!
از اینکه اسم و رسمی نداری،
از کارهای کرده ات به نام دیگری،
از بی تفاوت بودن آدم ها،
از تنهایی ات در عین شلوغی ها،

غمگین مباش که #گمنامی، ?
اولین گام برای #رسیدن است!

? @Ebrahimhadi

 نظر دهید »

حجاب ،نقطه تفکر وتمدن انسانیت

09 اردیبهشت 1397 توسط ياوري مقدم

 نظر دهید »

خوش آمدی، ای امید حیدر و آرزوی مادر!

06 بهمن 1396 توسط ياوري مقدم

… آری، درود بر تو، ای بانوی شجاعت و ای زینت پدر!

ای آبروی روی علی، عشق فاطمه!

آری! درود بر تو و بر دست های تو

بر خاک پای تو.

دیدگان خویش را که گشودی، زهره و ناهید در اندرون آبی حیدر و زهرای پاک درخشید و الماس های سیرت و صورت آن دو تابناک، بی دریغ بر همگان تابید.

خوش آمدی، ای امید حیدر و آرزوی مادر!

… و باز امیرالمۆمنین علی علیه السلام، در انتظار پیام آور خورشید ماند؛ برای نامگذاری افلاکی این فرشته آدمیزاده.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که آمد، دختر ماه را به آغوش پرنیانی اش سپردند و باز پیامبر خورشید، در انتظار امین وحی خدا، جبرائیل… .

اهالی آسمان غرق در شور و شعور و پای کوبی اند و به تنزیه و تقدیس پروردگار یاس و آب و آیینه، آسیمه.

جبراییل که بر پیامبر لبخند نازل شد، عرض کرد: نام این زیور حبل المتین را «زینب» بگذار! زینبی که زینت پدر، بهشت مادر، آبی بی کرانِ حسن و شریک غم های حسین است.

پس رسول رحمت خداوند فرمود: «همگان، دختر اقیانوس آرام را رعایت کنند و آبیِ زلال این خدیجه ثانی را بپایند، که او مرهم زخم های خورشید حسین است و آبی عنّابی کربلا». خوش آمدی ای بانوی آیینه، ای سرو سپید، ای پرستار!

تو که آمدی، دل اندوهگین بشیر رحمت، از اندوه زخم های حسین، سرخ بود، امّا آبی شد.

تو که آمدی، عبداللّه جعفر طیّار، در طواف ضریح چشم های تو شفا گرفت.

 


 

تو که آمدی، ای تهلیل گوی خداوند ابرها! علی در شگفت ماند؛ آن جا که به تو عدد می آموخت: بگو یک! گفتی: یک؛ بگو دو! و تو، از زلالِ جانت کوثر حقیقت جوشید که «پدر جان! کسی که گفت «یک» چگونه می تواند بگوید «دو».

که یکی هست و هیچ نیست جز او     وحده لا اله الاّ هو

و خورشید تو را بوسید و به سینه چسبانید و فدای تو شد.

خوش آمدی ای زبان یکتا گوی خدای بی همتا! ای سرو پاکباز! عالم فدای تو که غرق عنایتی.

ای «عالمه غیر معلَّمه»، استادِ بی استاد، آموخته به علم لدنّی که «سجّاد» معرفت و «زین العابدین» عشق، درّ و یاقوت سخن فرو هشت و به سینه روزگار سپرد که: عمه جان زینب! بحمداللّه دانش تو دانشی الهی است نه آموختنی و قابل وصف و چشمه فهمی که در قلب شریف تو جاری است از منبع فیاض الهی است، «اَنْتِ بِحَمْدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَیْرَ مُفَهَّمَةٍ»

نازک خیال علی! تو نازنین گلی، که شهد وصال را از لعل انگبینی پیام آور عرش و از سفره رنگین کمان مادر توحید و از جاری همیشه مهتاب امیرالمۆمنین حیدر، در کشیدی و بر جا نماز بانوی ذوالفقار، «عارفه» شدی.

در عصر زعامت آفتاب و درخشش مهتاب، برای زنان کوفه تفسیر نور داشتی و قندیل بلور در دلشان می گذاشتی.

ای مفسّر قرآن و معلّم عرفان! مصر نجابتی و خلف یوسف عفاف که همسایه خاکی ات حتّی، یک بار تو را ندید و صدایی از تو نشنید؛ شگفتا از تو و اللّه اکبر.

همراهِ آن بی اندازه فلک پرواز، قربانی عظیم خداوند، آن لاله لاله پرور و آن مه جبین سپهر نشین، به سفر آسمان تن سپردی و پروانه شمع برادر به آتش نینوا می غنودی!

مرحبا و مریزاد!

در کشتی شکسته توفان کربلا، چه نیک پرستاری کردی از معجزه بی دریغ حضرت سبحان و امانت ارجمند حسین؛ یعنی سلامت خلف امامت؛ آن هم در خیمه نیم گداخته آذرین.

از آن ترسم که آتش برفروزد     میان خیمه بیمارم بسوزد

خوش آمدی، ای بهورز ساقه های شکسته کربلا!

 

بیا تا شفق گرفته آسمان، یتیمان جگر سوخته را گِرد آوری و خار مغیلان از دامن و پایشان بچینی و دست ناز به نیاز سرو رویشان کشی و زنان مویه کُن موی کَن را دل آرام گردی و سنگ صبور.

ای عزیز خاندان هاشم، «عقیله» بانو!

ای مرهم مهر، پر شکیب! ایّوب زخم از بردباری تو در شگفت است.

ای سرپرستِ اسارت! چه بودی که سیاه دلان خون ریز کوفه در کویر عقل و عاطفه، از زمرّد احساس و درّ نجف بلاغت و عقیق عشق و فیروزه آرامشت، در جاری کربلا و چهل منزل کوفه و شام، انگشت به دهان ماند و مبهوت شد؛ «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ»!

صاحب کرامتی، ای صاعقه قهر خداوند بر پیر زن ناصبی شام!

صاحب کرامتی، ای لاجوردی پوش حیات و شفا بر لاعلاج کور، ای بانوی صبور! صاحب کرامتی

از آبی زلال اطلسی ات، از سرخ فام مهرت و از عطر یاسِ انفاس قدسی ات، سرشارمان کن!

 نظر دهید »

امام صادق (ع) فرمودند:

06 بهمن 1396 توسط ياوري مقدم

 نظر دهید »

امام علي (ع) :

06 بهمن 1396 توسط ياوري مقدم

 نظر دهید »

حضرت زینب (س) پیام آور كربلا

06 بهمن 1396 توسط ياوري مقدم

حضرت زینب (س) پیام آور كربلا

حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت.
حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. ستاره درخشانی در آسمان تقوا طلوع كرد; گوهر گران‏بهایی در معدن فضیلت و انسانیت‏تكون یافت و در اصلاب شامخه وارحام مطهره نگه‏داری شد. نوگلی بویا در گلستان شرافت‏و بزرگواری نمو یافت; نوزادی پاك در آغوش پاكیزه‏ترین‏مادران چشم گشود. كودكی در دامان با فضیلت‏ترین بانوی عالم پرورش یافت. دختری كه‏دانشمندترین اساتید به تربیتش همت گماردند.

بانویی كه در ساده‏ترین و بی‏آلایش‏ترین‏زندگی‏ها رشد كرد و در تمام شؤون زندگی، پیوسته با واقعیت و حقیقت‏سروكار داشت وهرگز با زندگی خیالی و پنداری ارتباطی حاصل نكرد و در مكتب مقدسی‏كه در جهان بشری‏نظیر نداشت، عالی‏ترین تعلیمات را فراگرفت و مورد عنایت مخصوص خاتم انبیاء الهی داشت و هر روز درس جدیدی ازدانش و بینش و تقوا و فضیلت می‏آموخت و با هوش سرشار و

استعداد فوق‏العاده، همه آن‏تعلیمات مقدس را در خزینه دل می‏اندوخت و پیاپی، خود را برای گرفتن درس‏های بالاتر،آماده می‏نمود; شاگردی كه در محیط تحصیلی خود هیچ‏گونه رادع و مانعی نداشت و هر روزبهتر از دیروز بر نردبان ترقی و تعالی صعود می‏كرد. خردمند بانویی كه از آغاز عمر در

مركزحوادث بزرگ و پیش‏آمدهایی كه در تحولات زندگی بشر، دارای بزرگ‏ترین تاثیر بوده،جای داشت و از نزدیك، با هوشی سرشار و نظری دقیق به‏حقیقت آن حوادث پی‏می‏برد وموقعیت‏شخصیت‏های رحمانی و شیطانی را، كه در برابر یك‏دیگر قرار گرفته بود; تشخیص‏می‏داد و تاثیر هركدام را به خوبی درك می‏كرد و از راز پیروزی این و رمز شكست آن آگاه بودو موفقیت‏های ابدی را كه در آغاز با شكست صوری جلوه‏گر می‏شد، از شكست قطعی، كه‏در ابتدا با موفقیت پنداری همراه بود، تمیز می‏داد .
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): ” دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده ” بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب(س) هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن

از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.
پس از واقعه خونبار كربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در كاروان اسرای كربلا در برابر حكام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در كاخ برخی حكمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاكید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان كشیدند. حضرت زینب سلام ا… علیها، شیرزن دشت كربلا سرانجا

م پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در ۱۵ رجب سال ۶۳ هجری قمری در ضمن سفری كه به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، به شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوی بزرگوار در همانجا دفن گردید.
نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا
عفت و پاكدامنی، برازنده ترین زینت زنان است و گرانقیمت ترین چیزی است كه یك فرد می تواند به آن ستوده شود. یكی از درس های عاشورا، همین درس عفت و پاكدامنی است.
آنچه در پیش دارید، مطالبی است مختصر، درباره یكی از شخصیت های بی نظیر عالم اسلام. در این نوشته سعی شده است تا درباره نقش حضرت زینب كبری (س) در نهضت ابا عبدالله (ع) با استفاده از منابع موجود، مطالبی تهیه و تنظیم شود.
پیش از ورود در معرض، لازم است در ابتدا مقداری درباره عظمت شأن و قدر این بانوی ب

رگزیده سخن بگوییم. زینب (س)، دختر علی و زهرا (علیهما السلام) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت، در مدینه منوره دیده به جهان گشود. در پنج سالگی مادرش را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا شد. او در دوران عمر بابركت خویش، مشكلات و رنج های زیادی را متحمل شد.
رحلت پیامبر (ص)، شهادت مظلومانه مادر، فرق خونین پدر، جگر پاره پاره و سر بریده برادرا

ن، شهادت فرزندان و برادران و برادرزاده ها و همچنین حوادث تلخی چون اسارت، نمونه هایی از آن است. این سختی ها و مشكلات از او فردی صبور و بردبار ساخته بود. او را ام كلثوم كبری و صدیقه صغری می نامیدند. محدثه، عالمه و فهیمه از القاب او بوده و زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه محسوب می شده است.
نسبت نبوی، تربیت علوی و لطف خداوندی از حضرت زینب (س) فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری كه به او «عقیله بنی هاشم» می گفتند. او با پسرعموی خود «عبدالله بن جعفر» ازدواج كرد و ثمره این ازدواج، فرزندانی بود كه دو تن از آنان در كربلا، در ركاب مولی ابا عبدالله الحسین (ع) شربت شهادت نوشیدند. به خاطر مقام و منزلتش در نظر دیگران، حرمت خاصی داشت. وقتی او وارد می گشت، تمام قامت بلند می شد.
مهمترین و حساس ترین بخش زندگی او، سفر تاریخی اش به كربلا و متعاقب آن اسارت مظلومانه اش است كه از این جهت شاید سهم او در نهضت حسین بیشتر از نقش امام حسین (ع) باشد. چون علاوه بر مصیبت هایی كه آن دو به طور مشترك متحمل شده اند، داغ از دست دادن برادری چون حسین بن علی (ع) و همچنین رنج سفر و مشكلات اسارت، سرپرستی بیماران و كودكان داغدار و زنان و… را زینب (س) به تنهایی به دوش كشید.

زینب كبری، هم مادر شهید، هم فرزند شهید، هم خواهر شهید و هم عمه شهید است. این ویژگی ها را در كمتر كسی می توان یافت. او حتی در برهه ای از زمان، یعنی پس از شهادت امام حسین (ع)، به دلیل بیماری امام سجاد (ع) و وظیفه سنگین هدایت، رهبری و مدیریت كاروان اسرا را نیز به دوش كشید و با سربلندی این بار سنگین را به مقصد رساند. ما در این مقاله بر آنیم تا سهم آن حضرت را در نهضت عظیم ابا عبدالله الحسین (ع) بررسی كنیم.

● زینب (س) و ولایت

مسأله ولایت و نقش زینب كبری (س) در رابطه با آن، از ابعاد مختلف قابل توجه است، گاهی آن را از دریچه شناخت و معرفت او نسبت به مقام امامت و ولایت بررسی می كنیم. گاهی هم، از زاویه تلاش در جهت معرفی و شناساندن ولی خدا به مردم به او می پردازیم. فرزند علی (ع) و دست پرورده زهرا (س)، همچون مادرش كه شهید راه ولایت است، در تمامی ابعاد سهم قابل توجهی دارد. او كه حضور هفت معصوم را درك كرده است، هركجا مصلحت اقتضا كرده از بذل جان خود و فرزندانش دریغ نكرده است.
اگر زهرای مرضیه، هنگامی كه امام خویش حضرت علی (ع) را در معرض خطر و حقوق مسلم او را در حال پایمال شدن می بیند خود را سپر بلای او می كند و خطاب به امامش می گوید: «روحی لروحك الفداء و نفسی لنفسك الوقاء» ای ابا الحسن، جانم فدای تو و سپر بلای تو باد! دخترش زینب نیز برای حفظ جان مولایش به آغوش خطر می رود. در مجلس ابن زیاد، آنگاه كه آن ملعون دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر می كند، این زینب (س) است كه با شهامت خاصی كه از

حیدر به ارث برده، جان پسر برادر را نجات می دهد، او را در آغوش خود می گیرد و می گوید: ای پسر زیاد، آنچه از ما خون ریخته ای تو را بس است، به آنچه قسم از او جدا نخواهم شد. اگر قصد كشتنش را داری، مرا نیز با او بكش.
این مسأله را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفی و روابط نسبی توجیه و تحلیل كرد، بلكه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است. اینجا زینب (س) خود را فردی می بیند كه باید برای حفظ جان امام معصومش

خطر را به جان بخرد و از دشمن نهراسد، حتی در كربلا هم وقتی امام سجاد (ع) را در میان خیمه آتش گرفته می بیند، برای نجات او، خود را به آتش می زند. آری، او مدافعی است كه جگر شیر دارد. او كه هلهله شادی و سرود فتح و پیروزی دشمن غدار را می شنود و ناله جانسوز كودكان در زیر فشار بند طناب گوشش را می آزارد، پیش از همه چیز در فكر مسئولیت خطیر خود، یعنی حفظ جان امام است.
او لب به سخن می گشاید، نفس ها در سینه ها حبس و انگشت تعجب به دهان گرفته می شود. این زینب (س) است كه می گوید: «انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه و معدن الرساله و سید شباب اهل الجنه» این لكه ننگ را چگونه خواهید شست، درحالی كه فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت را كشته اید؟ همان كه در جنگ، سنگر و پناهتان بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود. او كه ترس را ترسانده، زنجیر را پاره كرده و دشمن را به اسارت سخنان رسوا كننده یزید می بیند كه با چوب خیزران به لب و دندان خون خدا جسارت می كند، فریاد می زند «تبت یدا

ابی لهب».
ای یزید! دستانت بریده باد! آیا می دانی چه می كنی؟ آیا می دانی كه چوب بر لب و دندان حبیب رسول خدا(ص)، پسر مكه و منی و پسر فاطمه زهرا (س) می كوبی؟ ناله چنان جانسوز بود كه هركس در آن مجلس بود به گریه درآمد.

آری، آنگاه كه حسین و یارانش از سوی دشمن یاغی و باغی معرفی می شدند، این زینب (س) بود كه امامش را «سید جوانان بهشت»، «فرزند مكه و منی»، «حبیب رسول خدا» و دارای ده ها صفت دیگر معرفی كرد.
● زینب (س) و سرپرستی كاروان كربلا
آن گاه كه مشكلات و مصائب، یكی پس از دیگری به انسان هجوم می آورد یا وقتی كه انسان بیمار می شود و از سنگینی مصائب می كاهد. در ماجرای غم انگیز كربلا، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) وظیفه حفظ و مراقبت از زنان و كودكان و پرستاری از بیماران را به خواهرش
زینب كبری(س) سپرده بود، چرا كه خوب می دانست زمانی كه تازیانه دشمن فرود می آید، وقتی كه كف پای اطفال یتیم تاول می زند یا آنگاه كه فرزند دلبند امام از فرط ضعف و گرسنگی از مركبش می افتد و وقتی كه آن ملعون خواستار كنیزی یادگار امام می شود، در تمامی این موارد فقط زینب(س) است كه می تواند پناهگاه و تكیه گاهشان باشد.
آری، او كه مصائب روز عاشورا چون باران بر سرش می بارد و مشكلات چون توفان او را در برمی

گیرد و داغ های پی درپی آزارش می دهد، حتی لحظه ای از وظیفه اش نسبت به «پرستاری و مراقبت» از كاروان اسرا و از امام سجاد(ع) كوتاهی نمی كند. جمعی زن و كودك كه داغدار، گرسنه و تنشه و بی پناه هستند، شدیداً به یك سرپرست نیازمندند و آن فرد كسی جز دختر آزاده زهرا(س) نیست.
عصر عاشورا، اگر چشم دل باز كنیم، خواهیم دید كه یك خانم مضطرب و حیران در كنار خیمه ای

آتش گرفته بر سر و سینه می زند و ناله می كند و می گوید: خدایا چه كنم؟ بیمارم در میان خیمه در حال سوختن است. خواهیم دید كه او اشك چشم كودكان را پاك كرده و آتش دامنشان را خاموش می كند. برای این كه تازیانه دشمن بدن ضعیف و لاغر كودكی را نیازارد، خود را سپر او قرار می دهد و خاطره تازیانه های دشمن بر بدن عزیز مادرش زهرا را زنده می كند. دستور حركت صادر شده و كاروان بدون كاروان سالار را به اسیری می برند.
كاروان اسیران درخواست می كنند كه جهت وداع، از كنار قتلگاه عبور داده شوند. همین كه زنان داغدار و كودكان عزادار به قتلگاه می رسند، با منظره دلخراشی مواجه می شوند: لاله های گلستان محمدی پرپری كه درآغوش می كشند. در این میان امام علی بن الحسین(ع) وضع خاصی دارد. او بیمار است و علاوه بر آن پاهای مبارك و دستان مطهرش را بسته اند. او فقط از بالای مركب به گلزار خزان دیده می نگرد و اشك می ریزد. بوی خون، منظره غیرقابل باور قتلگاه و اجساد افتاده در آن، به امام حالت عجیبی داده است. بدن های پاك و قطعه قطعه پدر، برادر، عمو و عموزاده و دیگران، تاب و توان از او برده است.
● زینب (س) ؛ پیام رسانی و افشاگری

پیام رسانی و افشاگری از اهداف اصلی نهضت عاشورا بوده است كه بر این مطلب شواهد و قرائن عدیده ای وجود دارد، پاسخ امام حسین(ع) به اطرافیان مبنی بر این كه: «ان الله شاء ان یراهن سبایا» دلیل بر آن است كه خداوند بدینوسیله می خواسته نهضت عاشورا زنده بماند. زینب(س) و همراهان، تعمداً در مقابل مردم اقدام به سخنرانی، سوگواری و مرثیه خوانی می كردند تا عواطف آنها تحریك شود و با برشمردن آنچه بر آنان و مردانشان گذشته، مردم را علیه طاغوت بشورانند. از این رو اسیران اهل بیت و در رأس آنان زینب(س) دختر علی(ع)، با طرح و نقشه قبلی، از هر

فرصتی برای تحقق این هدف مقدس استفاده می كردند.
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
كربلا در كربلا می ماند اگر زینب نبود
● زینب(س)، الگوی ایثار و از خودگذشتگی
ایثار به معنای دیگری را بر خود ترجیح دادن، از سجایای اخلاقی و از صفات حسنه است، این كه انسان، در عین نیاز، دیگری را بر خویشتن برگزیند. در روایات ما به «بالاترین درجه ایمان» و «برترین درجه احسان» تعبیر شده است. كربلا مدرسه عشق و ایثار بود: ایثار جان و دست شستن از زن و فرزند و مال. این بالاترین نوع ایثار است و همین است كه عامل تقدس قیام عاشورا و عامل تمایز آن از سایر قیام هاست.
● زینب(س)؛ الگوی شهامت و شجاعت
انسان اگر عظمت خداوند در نظرش مجسم شود، دیگر غیر خدا را كوچك بلكه هیچ وفاقد اثر می بیند. سر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است. امیر مؤمنان علی(ع) كه او را در شجاعت و شهامت سر آمد می دانیم؛ در سایه خدا باوری به این درجه رسیده است. طبیعی است كه فرزندان و دست پروردگان او نیز چنین باشند. اگر دشمن تا دندان مسلح در مقابل امام حسین(ع) می گریزد و توان مقابله با او را ندارد. اگر عباس بن علی(ع) چون شیر به دشمن یورش می بر

د و حتی طفل نابالغ خاندان علی (عبدالله بن الحسن) از دشمن خوفی ندارد، به خاطر همین ارتباط محكم است كه با منبع قدرت پیدا كرده اند. زینب (س) نیز از همین خاندان است. او دختر آزاده زهرا (س) و تربیت شده علی(ع) است.
او یك زن است ولی چون مردان بر سر دشمن فریاد می زند ، تحقیرشان می كند واز احدی هم هراس به دل ندارد. او از زوزه سگان یزید و از برق شمشیر خون چكان آدمكشان او واهمه ای ندارد.
● زینب(س)؛ الگوی عفت و پاكی

عفت و پاكدامنی، برازنده ترین زینت زنان است و گرانقیمت ترین چیزی است كه یك فرد می تواند به آن ستوده شود. یكی از درس های عاشورا، همین درس عفت و پاكدامنی است. در این حادثه استثنایی تنها چیزی كه زینب كبری(س) و دیگر زنان حتی كودكان را به شكوه وامی داشت، همین مسأله بود. اهل بیت آموخته اند كه از كسی درخواستی نداشته باشند، ولی در این مورد بخصوص در تاریخ می خوانیم كه حتی از شمر هم درخواست می كنند كه مثلاً اسیران را جلوتر ببرند تا به تماشای سرهای مقدس بریده شده مشغول شوند.
احیاگر عاشورا زینب کبری(س)
نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقهٔ الصغری، عصمهٔ الصغری، ولیهٔ اللّه العظمی، ناموس الكبری، شریكهٔ الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و … پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.
● آشنایی اجمالی با حضرت زینب (س)
حضرت زینب كبری علیها السلام در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.
نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقهٔ الصغری، عصمهٔ الصغری، ولیهٔ اللّه العظمی، ناموس الكبری، شریكهٔ الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و … پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشوای شیعیان حضرت

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامی آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.
در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤم

نین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.
هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.
امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی میباشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را زیـنب بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته ایم.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.

 نظر دهید »

چادر

30 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار نامحرمان باز دارید که زنان هرچه پوشیده تر باشند سعادتمند تر هستند.
(سفینه البحار ، ج 2 ، ص 298)

 نظر دهید »

شخص نابینا

30 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:
چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟ فاطمه عرض کرد:
او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.

 نظر دهید »

قرآن

30 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

عَنْ اَبى عَبدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: «يَنْبَغى لِلْمُؤمِنِ اَنْ لا يَمُوتَ حَتّى يَتَعَلَّمَ القرآنَ، اَوْ يَكُونَ فى تَعَلُّمِهِ».
بحارالأنوار ج 92، ص 189.

امام صادق عليه السلام فرمود: شايسته است كه انسانِ مؤمن نميرد تا قرآن را بياموزد يا در حال آموزش آن باشد.

 نظر دهید »

مقام حافظ قرآن

30 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: «عَدَدُ دُرَجِ الْجَنِّةِ عَدَدُ آىِ الْقُرآنِ، فَاِذا دَخَلَ صاحِبُ الْقُرْآنِ الْجَنَّةَ قَيلَ لَهُ: اِقْرَأْ وَ ارْقَأْ لِكُّلِ آيَةٍ دَرَجَةٌ فَلا تَكُونُ فَوْقَ حافِظِ الْقُرْآنِ دَرَجَةً».
بحارالأنوار، ج 92، ص 22.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: تعداد درجات بهشت به تعداد آيه هاى قرآن است، هنگامى كه اهل قرآن وارد بهشت شود به او گفته مى شود قرآن بخوان و بالا برو، براى هر آيه اى درجه اى است، بنابراين بالاترين درجه از آنِ حافظان قرآن است.

 نظر دهید »

حامل قرآن

30 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله: «حامِلُ القُرآنِ حامِلُ رايَةِ الاِْسْلامِ وَ مَنْ أَكْرَمَهُ فَقَدْ اَكَرَمَ اللّه َ وَ مَنْ اَهانَهُ عَلَيْهِ لَعْنَةُ اللّه ِ».
كنزالعمّال، ج 1، ص 515، ح 2294.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود: حامل و حافظ قرآن پرچمدار اسلام است، كسى كه او را احترام كند خدا را گرامى داشته است، كسى كه به او اهانت كند مورد لعن و نفرين خدا خواهد بود.

 نظر دهید »

ثواب تلاوت سوره توحید

26 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

 


قٰالَ اَبِی عَبدِالله علیه السّلام : مَنْ أَویٰ إِلیٰ فِراشِهِ فَقَرَأَ { قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ } إِحْدیٰ عَشْرَةَمَرَّةً حَفِظَهُ اللهُ فِی دارِهِ وَ فِی دُوَیْراتٍ حَوْلَهُ :
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که به هنگام آرمیدن در بستر خود یازده بار سورهٔ { قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ } را بخواند خداوند اورا درخانه اش و خانه های اطرافش{ از هر گزندی}حفظ خواهد کرد.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال شیخ صدوق، صغحهٔ 335.

 نظر دهید »

عفاف و حجاب

26 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

واژه «عَفاف» مصدر ماده (عَفَّ) می‌باشد که مصدر دیگر آن «عِفّه» است و این دو دقیقاً به یک معنا می‌باشند و به جای یکدیگر به کار می‌روند.
کتاب (العین) عفت را اینگونه معنی کرده: (العفه الکفّ عما لا یَحِلُّ): «عفت، خودداری از چیزی است که حلال نباشد» (فراهیدی، 1405ق: ج1، ص92)
(راغب اصفهانی) می‌گوید: (العفّه حصول حاله للنفسِ تمنعُ بها عن غلبه الشهوه): (عفت حالت درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می‌شود)

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/31]
و به زنان مؤمن بگو که چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار که پیداست آشکار نکنند و مقنعه ‏هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشکار نکنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همکیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود که رغبت به آن ندارند، یا کودکانى که از شرمگاه زنان بى‏ خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت که پنهان کرده‏اند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار گردید.

یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/59]
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى ‏هاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.

وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیماً؛[احزاب/53]
و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] مى‏خواهید از پشت پرده بخواهید این کار براى پاکى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است.

قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/30]
به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه ‏تر است خداوند از آنچه انجام مى ‏دهید آگاه است!

 نظر دهید »

صفات برجسته حضرت زینب (س )

26 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

ولایت مداری

زینب علیهاالسلام که حضور هفت معصوم (1) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) … سر آمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت:« روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (2)؛[اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد.» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب علیهاالسلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند.

از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یادآورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد. از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود:« وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (3)؛ لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»

و همچنین در مجلس ابن زیاد (4)، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود.

از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامت ‏بود؛ چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظه‏اى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان … خیمه‏ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود:«علیکن بالفرار؛ فرار کنید.» (5)

1- پیامبراکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .

2- الکوکب الدرى، ج‏1، ص‏196.

3- بحارالانوار، ج‏45، صص‏110- 111.

4- همان، ج‏45، ص‏133.

5- همان، ج‏45، ص‏58، ومعالى السبطین، ج‏2، ص‏88

 نظر دهید »

صفات برجسته حضرت زینب (س )

26 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

عبادت و بندگى

زینب علیهاالسلام به خوبى از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است. «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون‏» (1) ؛ «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند.»

او عبادت‏ها و نماز شب‏هاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود:«ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الى غد لقد نصلى لربنا اللیله وندعوه و نستغفره فهو یعلم انى احب الصلوه له وتلاوه کتابه وکثره الدعاء والاستغفار (2) ؛ به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلت‏ بگیر تا بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم. خدا خود مى‏داند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است.

حضرت زینب علیهاالسلام نیز ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد علیه السلام فرمود:«ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشده الجوع والضعف (3)؛ عمه‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مى‏نمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می گزارد.»

امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابده‏اش مى‏فرماید:« یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل (4)؛ خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست ‏یازیده است.

1- ذاریات/56.

2- محمد بن جریرطبرى، تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏238.

3- ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏62.

4- همان، ص 61- 62.

 نظر دهید »

صفات برجسته حضرت زینب (س )

26 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

ایراد خطبه در کودکی

از عجایب اینکه زینب (س) در حدود شش سالگى ، خطبه غرا و طولانى مادرش حضرت زهرا (س) را که در مسجد النبى ، پیرامون فدک و رهبرى امام على (ع) ایراد کرد، حفظ نموده بود، براى آیندگان روایت مى کرد، با اینکه آن خطبه هم مشروح و طولانى است و هم واژه ها و جمله هاى دشوار و پر معنى و بسیار در سطح بالا دارد و این از عجایب روزگار است و دیگران آن خطبه را از زینب (س) نقل نموده اند.

منتخب التواریخ، ص 93؛ سفینة البحار، ج 1 ص 558

 نظر دهید »

نماز

24 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

 

از پاهایی که نمی‌توانند تو را به ادای نماز ببرند، 

 انتظـار نداشته باش که تو را به بهـشت ببرند.

 نظر دهید »

استجابت دعا

23 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

استجابت دعا، مانند هر پدیده‌ی دیگری، قوانین آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت می‌رسد و اگر آن شرایط موجود نباشد، یا مانعی در استجابت آن باشد که ما به آن علم نداریم، اگر چه سریع الاجابة ترین دعا هم باشد، باز ممکن است مورد اجابت واقع نشود.[1]
دعا
به هر حال چون ذکر متن دعاها در این خلاصه مقدور نیست، فقط به ذکر اسامی چند مورد که دارای اهمیت خاص هستند اشاره می‌شود:
1, دعای توسل:
محمد ابن‌بابویه دعای توسل را از ائمه (علیه السلام) نقل کرده و گفته است که این دعا را در هیچ امری نخواندم، مگر آن که اثر اجابت آن را به زودی یافتم دعای توسل از دعاهای مشهور است که در شب‌های چهارشنبه خوانده می‌شود. در این دعا با توسل به چهارده معصوم (علیه السلام) و واسطه قرار دادن آن‌ها به درگاه الاهی پس از اتمام دعا، حاجت خود را از خدا در خواست می‌کنیم. جملات صدر و ذیل آن چنین است: “اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة…"‌؛ خدایا من از تو می‌خواهم و روی می‌آورم به سوی تو، به پیامبرت، پیامبر رحمت… “یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله"‌؛ ای آبرومند نزد خدا، شفاعت کن برای ما نزد خدا.[2]
اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او “‌الله"‌‌ و اختتام او “‌هو"‌‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد
2, دعای فرج:
کفعمی در کتاب بلد الامین دعایی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که اگر شخص گرفتار، ترسیده، نگران و غم دیده، آن را بخواند، حق تعالی گشایش در کار او ایجاد می‌نماید، که ابتدا و انتهای این دعا چنین است:
“یا عماد من لا عماد له…"‌؛ ای پشتیبان کسی که پشتیبان ندارد… “و افعل بی ما انت اهله"‌؛ با من چنان کن که تو اهل آنی[3]. و آن گاه پس از دعاء حاجت خود را بطلبد.
3, دعای اسم اعظم:
سید علیخان شیرازی در کتاب کلم طیب می‌نویسد: اسم اعظم خدای تعالی آن است که افتتاح او “الله"‌ و اختتام او “هو"‌ است، هر که اسم اعظم خدای تعالی را روزی یازده بار ورد خود قرار دهد، هرآینه هر امر مهمّ جزئی و کلّی برای او آسان شود و آن اسم اعظم پنج آیه از پنج سوره مبارکه بقره، آل عمران، نساء، طه و تغابن است، با این ویژگی که حروف آن نقطه ندارد و تغییری در اعراب آن‌ها صورت نمی‌گیرد:
الف. “الله لا إله إلا هو الحی القیوم … “‌ تا آخر آیة‌الکرسی.
ب."الله لا اله الا هو …نزل علیک الکتاب …"‌.
ج. “الله لا إله ان هو لیجمعنکم …"‌.
د."الله لا إله ان هو له الاسماء …"‌.
ه."الله لا إله الا هو و علی إلله…"‌. [4]
دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟
4, دعای مقاتل بن سلیمان از امام سجاد (علیه السلام):
امام سجاد (علیه السلام) به مقاتل بن سلیمان، دعایی را تعلیم داده، که مقاتل می‌گوید: هر کس این دعا را صد بار بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد. ابتدا و انتهای این دعا چنین است:"الهی کیف ادعوک و انا…"‌؛ خدایا چطور بخوانم تو را و حال من منم… . “‌تفرج عنی فرجا عاجلا غیر اجل نفسک و رحمتک یا ارحم الراحمین"‌ گشایش فوری بدون مدت دار، به من عطا کن به فضل و رحمت خودت، ای مهربان‌ترین مهربانان.[5]
5, دعای سریع الاجابة:
کفعمی در بلدالامین دعایی از امام موسی کاظم (علیه السلام) نقل کرده و فرموده: عظیم‌الشأن و سریع الاجابة است که جملات صدر و ذیل آن چنین است: “اللهم انی اطعتک فی احبّ الاشیاء الیک و هو التوحید"‌؛ خدایا من تو را اطاعت کردم در آن چه بیشتر دوست داری و آن یگانه دانستن تو است. “و ارزقنی من حیث احتسب و من حیث لا احتسبه، انک ترزق من تشاء بغیر حساب"‌؛ روزی‌ام ده، از آن جا که گمان می‌برم و از آن جا که گمان نمی‌برم؛ زیرا تو هر که را بخواهی بی حساب روزی می‌دهی؛ پس از اتمام دعا حاجت خود را بطلب.[6]
6, دعایی از امام صادق (علیه السلام) وارد شده که فرمود: هر کسی ده بار یا الله بگوید، به او گفته می‌شود، لبیک، حاجت تو چیست؟.[7]
7, دعایی دیگر از امام جعفر صادق (علیه السلام) که هر کس یا رب یا الله بگوید به گونه‌ای که تا نفس او قطع شود، گفته می‌شود لبیک حاجت تو چیست؟.[8]
همه این دعاها را مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح‌الجنان، فصل پنجم آورده است.
لازم به تذکر است که برای حاجت‌های خاص، دعاهای خاصی وارد شده است که برای کسب اطلاع از آن‌ها می‌توانید به کتاب مفاتیح‌الجنان مراجعه کنید.
پی نوشت ها :
[1] برای آگاهی بیشتر در باره ی دعا آداب و شرایط آن رجوع کنید به نمایه‌های:
الف. شرایط حتمی استجابت دعا، سؤال شماره 197 سایت اسلام کوئست.
ب. نحوه و چگونگی تشخیص مصلحت در دعا، سؤال شماره 721 سایت اسلام کوئست.
[2] مفاتیح‌الجنان، دعای توسل، ص 225,
[3] همان؛ دعای فرج.
[4] همان، آیات اسم اعظم، ص 224,
[5] همان، دعای مقاتل بن سلیمان، ص 236,
[6] مفاتیح‌الجنان، دعای سریع الاجابة، ص 237 و 754,
[7] اصول کافی، کتاب الدعاء، باب: هر کس ده بار یا الله بگوید.
[8] همان، باب هر کس یا الله یا رب بگوید تا نفس بند آید.

 نظر دهید »

شهادت سید الساجدین(ع )

22 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

شهادت تداوم بخش عزت و افتخار حسینی را تسلیت عرض می نمایم.

کاروان اهل بیت به سرپرستی امام زین العابدین علیه السلام پس از واقعه کربلا و اسارت، سرانجام به سوی مدینه حرکت کردند. نزدیک مدینه مردم شهر گریه کنان و ناله زنان به استقبال کاروان آمدند. فضا یکباره غرق شیون و ناله شد. امام زین العابدین علیه السلام با اشاره دست مردم را ساکت کردند. آن گاه لب به سخن گشودند و فرمود:«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است. مهربان، فرمانروای روز جزا و خالق همه موجودات است. خداوندی که از ادراک عقل ها دور و در عین حال نزدیک، و رازهای نهان نزد او آشکار است. ما در برابر گرفتاری روزگار، دردهای جانسوز، مصیبت های دلخراش و حوادث تلخ و دردناک خدا را سپاس می گوییم. ای مردم، خداوند، که سپاس او می گوییم، ما را به مصیبت های بزرگ و سهمگین و ضربه بزرگی که بر پیکر اسلام وارد شد، آزمایش کرد».

امام سجاد علیه السلام که در دوران امامت‏ خویش در محدودیت‏ شدیدی به سر می‏ برد و حاکمان مستبد اموی سایه شوم خود را بر شهرهای اسلامی گسترده بودند و اهل ایمان از ترس مال و جان خود مخفی می‏ شدند، با اتخاذ صحیحترین تصمیم ها و موضعگیری های مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترین شیوه ‏ها توانست از فرهنگ عاشورا و دستآوردهای ارزشمند آن -که همان عزت و افتخار ابدی برای اسلام و مسلمانان و بلکه برای جهان بشریت‏ بود- به صورت شایسته‏ای پاسداری کرده و راه حماسه آفرینان کربلا را تداوم بخشد و یاد و نام و خاطره سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السلام را جاودانه ساخته و بر بلندای تاریخ ابدی نماید.

از بهترین روشهای امام سجاد علیه السلام برای پاسداری از فرهنگ عاشورایی اسلام، که حکایت از بینش عمیق و زمان‏شناسی آن حضرت دارد، عرضه نیایشهای عرفانی و روشنگر می ‏باشد .
دعاهای حضرت سیدالساجدین علیه السلام که در مجموعه‏ های ارزشمندی همچون صحیفه سجادیه، مناجات خمسة عشر، دعای ابو حمزه ثمالی، نیایشهای روزانه و . . . گرد آمده است، دل هر شنونده عارف و اندیشمندی را می‏ لرزاند و توجه به معانی بلند و با شکوه آن، تشنگان وادی کمال و معرفت را سیراب می‏ سازد.

امام زین العابدین(ع) پس از بازگشت به مدینه، به مدت 34 سال امامت شیعیان را بر عهده داشت و در این مدت نیز با حوادث و رویدادهای بزرگی روبرو گردید ولی به حول و قوه الهی از همه آن ها با سربلندی و سرافرازی عبور کرد.
این امام همام پس از پنجاه و هفت سال زندگی، در محرم سال 95 قمری، بر اثر زهری که به دستور ولید بن عبدالملک اموی به آن حضرت خورانیده شد، در مدینه منوره به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در جوار قبر مطهر عمویش امام حسن مجتبی(ع) به خاک سپرده شد.

درباره تاریخ شهادت امام زین العابدین(ع)، گرچه تمامی مورخان و سیره نگاران، اتفاق دارند که این واقعه عظیم در ماه محرم واقع شد، ولی در تعیین روز و سال وقوع آن، اتفاق نظر و دیدگاه واحدی وجود ندارد. برخی از آنان، روز دوازدهم محرم، برخی هیجدهم محرم و برخی دیگر بیست و پنجم محرم را روز شهادتش می دانند. هم چنین درباره سال شهادتش با این که اکثر مورخان، سال 95 را ذکر کرده اند، برخی سال 94 قمری را بیان نموده اند.

 نظر دهید »

دهم محرم سال 61( ه ق) اقامه آخرین نماز ظهر

20 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

در سپیده‌دم روز دهم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى امام حسین (ع) یارانش را فراخواند تا نماز صبح را اقامه کنند. همراهان سی و دو سوار و چهل تن پیاده بودند. امام به یاران و اصحابش نگاه کرد. آن‌ها را اندک در عدد و فراوان در ایمان و عقیده یافت هر نفر از آن‌ها برابر با بیست‌نفری بود که در باطن بزدل و ترسو بودند.امام حسین (ع) سپاه را به سه جبهه تقسیم نمود. سمت راست به رهبری زهیر بن قبن، سمت چپ به سرپرستی حبیب بن مظاهر و در قلب سپاه، خود ایشان اهل‌بیت (ع) و دیگر یاران ایستادند. پرچم را به دست برادرش عباس داد که او بهترین نیزه‌انداز، بی‌باک‌ترین و نیرومندترین افراد بود.

عمر بن سعد دستور داد تا لشکرش را که متشکل از سی هزار نفر پیاده و سواره بود، منظم کنند. عبدالله بن زهیر بن سلیم ازدی را بر اهالی مدینه گمارد. عبدالرحمن بن ابی سبره حنفی را بر اهالی مذحج و اسد، قیس بن اشعث را بر اهالی ربیعه، کنده و حر بن یزید ریاحی را در رأس اهالی تمیم و همدان قرارداد. سپس این عده را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمت راست که امیر آن عمرو بن حجاج زبیدی بود و قسمت چپ که در رأس آن شمر بن ذی‌الجوشن عامری قرار داشت.
آنگاه لشکر را به دو بخش پیاده و سواره تقسیم نمود. فرماندهی پیاده با شبث بن ربعی و سواره با عزره بن قیس احمسی بود و پرچم را به دست غلامش ذوید داد.

از امام زین‌العابدین (ع) نقل‌شده است که فرمود:
صبح عاشورا، چون سپاه دشمن بر امام حسین (ع) رو آورد، امام دست به دعا برداشت و عرض کرد: بار الها! در هر اندوهی، تکیه‌گاهی و در هر سختی امید منی. در هر حادثه ناگواری که بر من آید، پشت و پناه و ذخیره منی! چه‌بسا غمی که در آن دل، خوار و دشمن، شاد می‌شد و من آن را به درگاهت آورده و به تو شکوه کردم، تا از جز تو بریده و تنها به تو رو آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی. پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواسته‌ای.

امام تصمیم گرفت که برای آخرین بار با عمر بن سعد ملاقات کرده و حجت نهایی را بر او تمام کند تا برای او دیگر عذری نماند. لذا او را فراخواند و به او چنین فرمود:
ای عمر، تو چنین می‌اندیشی که مرا می‌کشی و یزید حکومت ری و گرگان را به تو می‌دهد! به خدا سوگند که از آن سیراب نخواهی شد و این مطلبی است حتمی. هر چه می‌خواهی انجام بده که نه در دنیا و نه در آخرت به شادی نخواهی رسی. مانند این است که من سر تو را بر چوب‌دستی می‌بینم که کودکان به آن سنگ زده و آن را هدف گرفته‌اند.

امام (ع) همه راه‌های هدایت و ارشاد به راه راست را به کار برد تا از جنگ جلوگیری کند زیرا که او صاحب دعوت خیر و سلامتی، دعوت به اسلام بود. تنها زمانی که تیر چون باران به‌سوی سپاه امام روانه شد، در این هنگام امام تصمیم به جنگ گرفت تا آن‌ها به امر خداوند بازگردند.

بعد از شروع جنگ پی‌درپی اصحاب امام (ع) کشته می‌شدند و چون یک نفر یا دو نفر از آنان به شهادت می‌رسید پیدا بود، ولی از لشکر انبوه ابن سعد هر چه کشته می‌شد، نمودار نبود.
موقع نماز زهیر بن قین و سعید بن عبدالله از شدت تیرها سست شد و بر زمین افتاد و گفت: خدایا سلام مرا به پیامبرت برسان و آنچه از درد و زخم به من رسیده به او بگو که من از یاری ذریه رسول خدا، ثواب تو را خواهانم.
پس روی به امام کرد و گفت: ای پسر رسول خدا آیا راضی شدی؟ امام فرمود: تو قبل از من به بهشت می‌رسی.

عصر عاشورا، پس از جنگ‌های بسیاری که امام (ع) داشت، لحظه‌ای برای استراحت ایستاد. در این هنگام سنگی از سوی دشمن آمد و بر پیشانی ایشان نشست که خون از آن جنبش کرد. امام خواست که با جامه، خون از چهره پاک کند که تیری سه شعبه و مسموم بر سینه حضرت نشست.

امام صادق (ع) دراین‌باره می‌فرماید: در پیکر جدم، جای سی و دو زخم نیزه و چهل و چهار ضربت شمشیر دیده شد.
جبه سیاه فامی که بر تن آن حضرت بود براثر ضربت شمشیر و نیزه پاره شده بود.

السلام علی‌الحسین و علی علی بن حسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین .

 نظر دهید »

درسهایی از عاشورا

20 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

‍ 
یکی از درس های عاشورا:
دنیا جلسه ی امتحان وبلا است.
اگر جزَع و فزَع کنیم در این امتحان رد می شویم.
اگر صبر کنیم در امتحان قبول می شویم.
اگر در مقابل این مشکلات شاکر باشیم و خدا را شکر کنیم، پرواز می کنیم.

✨هر که در این دهر مقرب تر است
                                             ✨جام بلا بیشترش می دهند.

#استادماندگاری

 نظر دهید »

نوحه

20 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود
با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او
در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود
شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم
وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل
وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من
گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا
طاقت نمیارم جفا کار از فغانم می‌رود

 نظر دهید »

روز نهم محرم ورود شمر برای دومین بار به کربلا

19 مهر 1395 توسط ياوري مقدم

در روز نهم محرم‌الحرام سال 61 هجرى قمرى، شمر بن ذی الجوشن، با چهار هزار نفر، همراه با نامه‌ای از ابن زیاد به عمر بن سعد مبنی بر جنگیدن با امام حسین (ع) و قتل ایشان، برای دومین بار وارد کربلا شد.

عصر روز پنج شنبه نهم محرم، ابن سعد با دستوری که از ابن زیاد دریافت کرده بود، آماده جنگ با امام حسین (ع) شد و لشکر خویش را بانگ زد که:ای لشکرهای خدا سوار شوید و شما بهشت بشارت باد. پس جنود او سوار گشته و رو به اصحاب حضرت رو آوردند.

امام حسین (ع) به برادر خود حضرت ابوالفضل (ع) فرمود:
بسوی ایشان برو و از آنان مهلتی بخواه تا که امشب را صبر کنند و کارزار را به فردا اندازند تا امشب قدری نماز، دعا و استغفار کنم. چه خدا می داند که من دوست می دارم نماز، تلاوت قرآن، کثرت دعا و استغفار را.

و از آن سوی اصحاب عباس (ع) در مقابل آن لشکر توقف نموده بودند و ایشان را موعظه می کردند تا عباس (ع) برگشت و از ایشان طلب مهلت کرد.
عمرسعد پیامی به حضرت ابوالفضل (ع) داد و گفت: برای آن حضرت که یک امشب را به شما مهلت می دهیم. بامدادان اگر سر به فرمان درآورید شما را به نزد پسر زیاد کوچ خواهیم داد وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت و فیصله امر را بر ذمت شمشیر خواهیم گذاشت. در این هنگام دو لشکر به آرامگاه خود بازگشتند.

امام حسین (ع) خطاب به یارانشان عاقبت این واقعه را ترسیم کردند و اهل بیت (ع) و یاران حضرت پس از شنیدن خطبه حضرت از همه چیز جز بهره شهادت در رکاب امام دست برداشتند و در جواب به حضرت از هم پیشی می گرفتند که ما هرگز شما را ترک نمی کنیم و بر پیمان و سوگند خویش وفاداریم.

امام چون از هدایت سپاه اموی ناامید شد و دانست که با او می‌جنگند رو به اصحاب خود فرمود:
برخیزید و دور خیمه‌ها گودالی همچون خندق حفر کنید و در آن آتش افزوید تا با اینان از یک رو درگیر شویم. در نقل دیگری آماده است امام حسین (ع) به‌سوی اصحاب خود آمده و فرمود مکان خیمه‌ها را به هم نزدیک و طناب‌ها را درهم کنند و خود در درون جا می‌گیرند تا خیام از هر سو بر آنان احاطه کنند مگر از آن‌سو که با دشمن روبرو شوند.

روایت‌شده که در آن شب سی و دو نفر از لشکر عمر بن سعد به امام (ع) ملحق شدند و سعادت ملازمت آن حضرت را اختیار کردند.

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • محرم
  • محرم روز هشتم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

رتبه

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس